بسمالله الرحمن الرحیم
در باب عدالت، برای عدالت و تعریف عدالت و برابری هم، در قرن 19 و 20 دوتا مدل غرب برای جهان مطرح کرد و بر جهان مسلط کرد و جهان را هم بین خودشان تقسیم کردند، هر دو هم شعارهای قشنگ دادند، چپها و کمونیستها شعار برابری دادند شعار اصلیشان برابری و مبارزه با سلطه سرمایهداری بود. غربیها و نظام سرمایهداری هم شعارهای قشنگی داد مثل آزادی، رفاه، پیشرفت. شعارها خیلی قشنگ بود. و با همدیگر جنگ سیاسی کردند، دنیا را دوقطبی کردند اما مبنایشان یکی بود. یعنی کمونیزم و سرمایهداری، شرق و غرب مدرنیته، کمونیزم مدرنیته، دو تجربه را در تعریف عدالت و برابری ارائه کردند ولی با یک مبنا. دو تجربه متضاد ولی با یک مبنا و با دو هدف، این خیلی مهم است. این نکته چهارم را دقت کنید بسیار نکته مهمی است خیلی کم راجع به آن صحبت میکنند گرچه روشنفکران مسلمان ما در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب به آن توجه دادند و هنوز در بحثهای آکادمیک و دانشگاهی ما، در حوزه جامعهشناسی توسعه خیلی کم بحث میشود و در حاشیه است و آن مسئله این است یک کلیاتی تحت عنوان اومانیزم و حقوق انسان دادند البته منظورشان نفسانیت انسان و هوس انسان بود نه حقوق و کرامت انسان. یک وقت شما میگویید اومانیزم بر اساس کرامت انسان، میگویید اصالت انسان به معنای کرامت انسان، این حرف کاملاً درست است به این معنا ما اومانیزم هستیم کرامت انسان آری. آن وقت باید پرسید که این کرامت انسان چگونه تعریف میشود و چگونه تحصیل میشود؟ آیا کرامت انسان بدون توحید، بدون عبودیت، بدون اخلاق، بدون تقوا و عدالت میشود یا نه؟ اومانیزم کرامت انسان بله. ولی انسان و کرامت را تعریف میکنیم. اما اومانیزمی که عملاً حاکم شد، شعرهای انسانی، شعرهای قشنگ در مدح انسان، علیه خدا، علیه پاپ، علیه مسیح گفتند اما آن چیزی که واقعاً اصالت و محوریت و مرکزیت پیدا کرد در عمل کرامت انسان نبود بلکه نفسانیت و تمایلات انسان بود. لذت انسان بود. یعنی اصالت انسان، منظور اصالت لذت بود آن وقت هرکس زورش بیشتر است او بیشتر حق دارد لذت ببرد! طبیعتاً این میشود. چون وقتی اخلاق و عدالت، همه صرفاً مفاهیم مادی هستند و نسبیاند و ملاک عقلانی و وحیانی قاطعی ندارند شما چطوری لذت را بین مردم توزیع میکنید؟ روی کاغذ بله، قشنگ توزیع میکنید اما در واقعیت تاریخی چطور؟ خب دیدیم چطور توزیع کردید؟ دیدیم توزیع قدرت و توزیع ثروت را، توزیع لذت را، آیا همان لذت مادی و دنیوی به همه سهم مساوی رسید؟ یا اقلیت یک درصدی بر 99درصد مسلط شد و بعد آن یک درصد سرمایهداری در قرن 20 کمکم بر کل جهان مسلط شد بخصوص خواستند بعد از فروپاشی کمونیزم هم آن را تکمیل کنند که انقلاب اسلامی ایران نگذاشت و بیخ خِرشان را گرفت و از حلقومشان پس گرفت و گفت به این راحتی نمیگذاریم دنیا را قورت بدهی. ایران، اسلام و انقلاب نگذاشت، پس این را توجه کنید که همه از کرامت انسان گفتند، از حقوق و اضافه حقوق انسان گفتند ولی مراد، مبنای چپ و راست مشترک بود و مادی بود ولی نسخههای متضاد و متفاوتی نوشتند اما مبنا یکی بود، هدفشان هم یکی بود. هدف چه بود؟ یعنی تمام فجایعی هم که در قرن 20 در دنیا اتفاق افتاد تا همین الآن که ما هنوز شاهد آن هستیم که باید اسم آن را مارتُن خشونت و مرگ و غارت گذاشت، مارتن قتلعام و غارت ملتها. مبنای همه این فجایع در ایدئولوژیهایی بود که به نام ایدئولوژی مدرن و اومانیست و انسانگرا در قرن 19 مطرح شد و از آن ایدئولوژی ساختند و در قرن 20 امتحان خود را پس دادند! همهشان با شعار اومانیزم آمدند هم سرمایهداری، هم کمونیست و هم فاشیست، هر سهتا اومانیست هستند. و در قرن 20 دنیا را به خاک و خون کشیدند یعنی این همه کشتهای که در قرن 20 بشریت داده است، به نظرم در کل قرنها نداده است. ممکن است کسی بگوید از مبانیشان منحرف شدند یا این اتفاقات تصادفی بوده است یا موقت و گذرا بوده یا انحرافات به اصطلاح از مبنا بوده، تجدیدنظرطلبی انحرافی بوده است، اینطور نیست مبنا خراب است. تعریفی که از انسان دادید تعریف مادی است وقتی تعریف مادی را مبنا قرار دادید میخواهید کمونیست چپ باشید میخواهید فاشیست باشید، میخواهید سرمایهداری و لیبرال باش، وقتی مبنا تعریف مادی از انسان است ته آن فاجعه است، مشکل فقط آدمها نیست، مبنای مادی نمیتواند کرامت انسان را تئوریزه کند، پیشرفت هم که میگویید بر اساس این مبنا میگویید عدالت هم که میگویید بر اساس این میگویید تازه مقاومت هم که میگویید بر این اساس میگویید. مثل مقاومت یک حیوان در برابر یک حیوان قویتر. یک حیوان قوی میخواهد یک حیوان ضعیف را پاره کند بکشد بخورد، خب حیوان ضعیف مقاومت میکند مقاومت هم که میگویید یک مقاومت خودخواهانه و غریزی است نه یک مقاومت با استدلال اخلاقی ایدئولوژیک. پس این نکته چهارم، مبنای مشترک مادی نمیگذارد شعار عدالت، پیشرفت، مقاومت، و معنویت همراه با هم به راستی تحقق پیدا کند مگر روی کاغذ. شما همه چیز را به انسان برگرداندید انسان را هم فقط به جسم و غریزه و نفس و لذت آن برگرداندید. این شد خلاصه اومانیزم. حالا تلقی همه شماها چپ و راستتان از انسان همین بود. نسخههایتان متفاوت بود هدفتان هم یکی بود. دعوای کمونیزم و سرمایهداری چپ و راست میدانید در چه بود؟ در این نبود که هر دو اصالت را ماده و لذت و سود دنیوی دادند اینجا مشترک هستند، دعوا این بود که سرمایهدار میگفت این امکانات برای سرمایهدار با شعار لیبرالیزم و آزادی، و حقوق بشر. کمونیزم میگفت که چرا این علفها و این علوفه را فقط سرمایهدار بخورد همه بخوریم ولی بالاخره صحبت از علفخواری است به یک معنا کمونیزم از سرمایهداری سرمایهدارتر بود برای این که سرمایهداری را برای همه میخواست مبنای آن تفاوتی با سرمایهداری نداشت. پس تفاوت تعریف چپها و مارکسیستها و کمونیستها از پیشرفت یا عدالت و برابری بنیاد آن با تعریف سرمایهداری لیبرال تفاوتی نداشت هر دو انسانشناسیهای مادی، هستیشناسیهای مادی و لذتطلبانه بود هم لیبرالیزم سرمایهداری و بورژوازی و هم مارکسیزم هر دو گفتند اومانیزم، هم فاشیزم، منتهی روشهایشان فرق میکرد آن با شعار آزادی پیش میآمد که بگذارید یک اقلیتی بخورند وقتی اینها خوب خوردند و سیر شدند و بالا آوردند به بقیه هم یک چیزی میرسد در جامعه سرمایهداری مشکل فقر را حل میکنیم به شرطی که اخلاق و عدالت صرفنظر کنیم. کمونیستها چپها میگفتند نه، هدف همین است اما با یک دیکتاتوری انقلابی حزب حاکم، دیکتاتوری کارگردان و دیکتاتوری خلقی با یک سازمان و ایدئولوژی حزبی جامعه را به زور یکنواخت میکنیم و به این سمت میبریم ولی هدف کمونیزم به نظرتان چه بود؟ هدف پیشرفت و عدالت در منطق چپ چه بود؟ هدف این بودکه زندگی سرمایهداری را عمومی کنیم! نه این که اصلاً زندگی با تفکر سرمایهداری یک تفکر غلط است نه این که مبنای این فکر غلط است؟ نه؛ این مبنا درست بود هدف هم درست بود و روی روش و نسخهپیچی حرف داشتند هدف همان است منتهی میگفت چرا تنها تنها علف میخورید؟ همه با هم بخوریم! باز همین صحبت بود. نگاه؛ تفاوتی نکرد. این پایه که به نام Human (انسان) تعریف شد تمام بحث ما هم با اینها در تعریف پیشرفت، عدالت، مقاومت، از همین تعریف انسان شروع میشود. Human (انسان) کیست؟ انسان چیست؟ باید بحث را از همین جا شروع کرد. این که میگویند همه نزاعها به انسانشناسی برمیگردد یا این که میگویند علوم انسانی و علوم اجتماعی معنی دارد، لیبرال – سرمایهداری باشد، مارکسیستی باشد، فاشیستی باشد، مبنای معرفتشناختی و هستیشناسیاش اگزیتانسیالیستی باشد یا پوزیتویستی باشد، اینها تأثیر میگذارد در تعریفی که در اقتصاد از پیشرفت میدهید، در علوم سیاسی از اقتدار تعریفی که ارائه میدهید، در حقوق تعریفی که از برابری میدهید، در روانشناسی تعریفی که از انسان و روان ارائه میدهید، در جامعهشناسی اهدافی که برای جامعه تئوریزه و صورتبندی میکنید و نسخههایی که میدهید اینها تأثیر دارد، همه چیز از همین تعریف هیومن انسان شروع میشود، انسان کیست و چیست؟ یک حیوان دوپایی است 50- 60 سال در این عالم است و به تعریف قرآن «... نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ...» (جاثیه/ 24)؛ هیچ چیزی جز همین دهر و طبیعت و قوانین مادی نیست این است که ما را نابود میکند، زندگی همین است مرگ همین است، فقط مرگ و زندگی بیولوژیک معنا میکنید وقتی این شد انسان هم میشود درک او عمدتاً درک حسی و تجربی میشود، اخلاق هم محور آن لذت و غریزه میشود وقتی فقط محور اخلاق اصالت لذت شد و محور معرفتشناسی اصالت تجربه شد نتیجهاش چه میشود؟ میخواهی کمونیست باش، میخواهی فاشیست یا لیبرالیست باش، نتیجه آن تفسیر مادی محض از پیشرفت است. یعنی پیشرفت منهای اخلاق، منهای عدالت، منهای توحید، منهای مبدأ، منهای معاد. چرا؟ چون انسانی که تعریف کردید انسان منهای مبدأ و معاد و توحید و اراده آزاد و مسئولیت و اختیار بود. در منطق مادی، انسان؛ موجود مختار نیست مجبور بلکه مجبور به جبرهای مادی است! اگر راجع به یک گربه میتوانید بگویید مختار است راجع به انسان هم میتوانید بگویید مختار است! در انسانشناسی مادی همانقدر که گربه مختار است انسان مختار است. و الا اختیار و مسئولیت الهی انسانی معنی ندارد. آن وقت، وقتی تعریف انسانی این شد تعریف پیشرفت، مقاومت، حتی به شما بگویم تعریف معنویت هم مادی میشود. ممکن است بگویید مگر تعریف معنویت میشود مادی بشود بله میشود شده آن کار را هم کردند شده است! معنویت به معنای مبارزه با استرسها در دنیا برای لذت بیشتر، یعنی معنویت آن هم مادی میشود صحبت از تکامل الهی و ابدیت و لقاءالله و رشد اخلاق و فضیلت و رذیلت و اعتدال نفس نیست، معنویت میگوید گاهی با مواد مخدر، گاهی با شراب، گاهی با سکس، گاهی هم با یکسری عرفانهای ال.اس.دی و ماریجوآنا، و یک وقتی هم عرفانهای مواد مخدر معنوی! همینقدر که تو را غافل کند رنج نکشی. در عرصه اقتصاد نمیتوانید تهاجمی عمل کنید الا این که تولید را در مصرفتان بیشتر بشود و الا اگر اقتصادتان آسیبپذیر باشد با دوتا تحریم کمر تو را بشکنند بعد بگوییم غلط کردیم اصلاً هستهای و... هم برای شما! خب نمیتوانیم تهاجم کنیم. پس باید اقتصادتان را از داخل، کار، تولید، زحمت و ریاضت باشد. اقتصاد مقاومتی. اقتصاد مقاومتی یعنی اقتصاد شل مفتخوری نه،که اگر اقتصاد غیر مقاومتی باشد دوتا فشار روی تو میآورند شما حرفهایتان را پس میگیرید چرا بقیه دنیا و اکثر حکومتها نمیتوانند مقاومت کنند؟ شما فکر میکنید این حرفها را نمیفهمند؟ شما فکر میکنید دوست دارند ذلیل باشند؟ همه این چیزها را میفهمند. منتهی نمیتواند، حتی نمیتواند مقاومت بکند چه برسد به تهاجم. میگوید اگر این کار را بکنیم فردا دوتا فشار میآورند سقوط میکنیم یا فشار نظامی، اقتصادی، رسانهای کارتان تمام میشود! خب یک ملتی وقتی قوی شد، بحمدالله ملت ما قوی است و دارد قویتر میشود یک ملتی که قوی شد با تحریم اقتصادی از پا درنمیآید، با تهدید نظامی از پا درنمیآید از لحظهای که ارادهها ضعیف شد آن وقت این فشارها اثر میگذارد خب ما الآن در بعضی از عرصهها داریم تهاجمی عمل میکنیم الآن انقلاب اسلامی ما در عرصه ایدئولوژیک و سیاسی کاملاً تهاجمی است یعنی کاملاً از لاک خودمان بیرون آمدیم تهاجمی عمل کردیم و جلو هم رفتیم الآن خودشان دارند میگویند که ایران یک قدرت جهانی شده است. به لحاظ یک) اعتقادی – ایدئولوژیک و دو) سیاسی – انقلابی و پایگاه تودهای در ملتها، این شعارها دارد جهانی میشود. در قرن 19 و 20 شعارهای غرب جهانی شد. در قرن 21 میلادی الآن شعارهای ما دارد جهانی میشود. منطقهای که کامل شد و جهانی هم دارد میشود چرا؟ چون ما در این عرصه قوی کار کردیم تهاجمی عمل کردیم. در عرصه علمی و تکنولوژیک هم داریم در یک عرصههایی داریم قوی میشویم میتوانیم تهاجمی عمل کنیم. بقیه یاد میگیرند میگویند چرا ما برویم این تکنولوژی و ابزار را از غرب بگیریم میآییم از شما میگیریم. دارند الآن میگویند. در عرصههایی که ضعیف هستید تهاجم سخت است، مقاومت هم سخت است باید در آن عرصهها خودمان را تقویت کنیم.
مفهوم ازدواج دائم و موقت
مفهوم خانواده موقت مورد سوء استفاده و سوء تفسیر دارد قرار میگیرد چون کسانی از این مفهوم سوء استفاده میکنند اتفاقاً این مفهوم برای آنها تشریع شده آنها سراغ آن نمیروند برای این که مسئله بد تفهیم شده است خیال میکنیم شهوترانی اسلامی است چه برای زن چه مرد. هر دویشان به لحاظ فقهی میتوانند یک زن میتواند ارتباط مشروع داشته باشد صدتا ازدواج موقت در طول هم. یا صدتا ازدواج دائمی با طلاق، با صدتا مرد. مرد هم میتواند. خب اینها را اسلام برای چه کسی و کجا گفته است؟ از همین مفهوم میآیید سوء استفاده اخلاقی میکنید به اسم ازدواج موقت، خانواده دائم متلاشی میشود. یک عده پسر و دختر، نظم زندگیشان برای همیشه از بین میرود. ثبات در خانواده را نمیفهمد، اسلام خواسته با طرح مفهوم ازدواج موقت چندتا فیلم با مضمون "ازدواج موقت" و "ازدواج مجدد"، دیدم که در سینماها آمده است بعضیهایش مفاهیم را دارد درست بیان میکند ولی بعضیهایش دارد این مفاهیم را خرابتر میکند. برای چه این ارزش گذاشته شده است؟ برای متلاشی کردن خانواده؟ برای ظلم به زن؟ برای ظلم به بچهها؟ برای ظلم به مرد؟ یا برای حل بنبستهایی که با ازدواج دائم باز نمیشود و حل نمیشود؟ خب این را گذاشته جاهایی که بحرانهای جنسی و عاطفی تشکیل میشود و خلأ خانواده است که هزار مشکل درست میکند و با ازدواج دائم این خلأ جبران نشده است یا امکان ازدواج دائم ندارد و مشکلاتی هست خب اینها را برای آنها گذاشتند و برای پسر و دختر جوانی که با هم رابطه دارند ولی رابطه نامشروع دارند. نمیدانند تا کجا باید جلو بروند؟ چه حقوقی دارند و چه حقوقی ندارند طرف او چه حق متقابلی دارد؟ و غالباً در اکثر نظرسنجیها میگویند اغلب پسرهایی که دوست دختر دارند با دوست دخترهایشان ازدواج نمیکنند با آنها بازی میکنند ولی دخترهایی که دوست پسر دارند اغلب فکر میکنند پسر میخواهد با ازدواج کند به قصد ازدواج رابطه برقرار میکند! یعنی در این رابطههای دوست دختر و دوست پسری باز بیشتر قربانی دختر میشود. پسر میگوید من با دختری ازدواج میکنم که مثل تو نباشد چون فردا به خود من هم ممکن است خیانت بکند و برود با یک کسی دیگر باشد! خب آن دختر بیچاره چه کار میکند؟ خب آنهایی که باید سراغ ازدواج موقت بروند چون امکان ازدواج دائم ندارند ازدواج موقت نمیکنند ولی زنا میکنند! آن کسانی که ازدواج موقت برای آنها نیست طرف آمده به امام صادق(ع) میگوید آقا فلانی راه افتاده یکسره ازدواج موقت میکند. فرمودند بگویید بیاید پیش من. طرف آمد، امام(ع) فرمود من شنیدم تو مدام راه افتادی این طرف و آن طرف ازدواج موقت میکنی؟ گفت بله آقا اشکالی ندارد. امام گفت چه کسی گفته اشکال ندارد؟ تو زن داری، زندگی داری، خانواده داری، کسی که نیاز ندارد و مشکلی ندارد این کار را بکند این در حکم زناست، این حکم برای تو نیست. این برای کسانی است برای دختر و پسرهایی است یا پیرمرد پیرزنهایی است که به هر دلیلی امکان تشکیل خانواده دائم ندارند اینطوری نباشد که عقده و محرومیت جنسی داشته باشند یا در فساد جنسی بیفتند هیچ کدام! نه عقده نه فساد. نمیتوانی خانواده دائمی تشکیل بدهی یک خانواده موقت تشکیل بده. و این موقت به حسب شرایط و مشکلاتتان ممکن است یک خانواده چند ساله باشد، ممکن است سی سال باشد، ممکن است یک خانواده موقتی در یک شرایطی باشد که فقط بتوانید یک خانواده بسیار کوتاه مدتی تشکیل بدهید ولی خانواده و ازدواج است تعهد متقابل اخلاقی و حقوقی است در ذهنتان اگر این باشد که من بدون این قرارداد حقوقی و اخلاقی با این زن یا با این مرد رابطه برقرار میکنم این زنا میشود. شما ببینید همین جامعه ما تا همین اواخر جوانترین جامعه جهان بود یا اول بود یا دوم بود به لحاظ سن، حالا که بچه به دنیا نمیآورند در 20- 30 سال آینده میشود جزو پیرترین جوامع جهان، تا 20- 30 سال دیگر مهدکودکها میشوند خانه سالمندان. اینها یک معضلاتی در جا معه است. چرا در این جامعه، در شمال تهران از 4تا ازدواج یکیاش طلاق بشود؟ چرا؟ خب یک هنرمند مسلمان و یک سینماگر مسلمان و یک سینماگر متعهد به ارزشهای الهی هم ممکن است برود سراغ مقوله ازدواج دائم، زنا، موقت، روابط دختر و پسر. یک هنرمند و سینماگر نامسلمان هم سراغ این مسئله میرود. اول باید به اینها نمره داد که کدامتان واقعیت اجتماعی را چه خوب، چه بد، درست شناختید؟ این یک نمره. آن هنرمند در فیلمش درست واقعیتهای جامعه را دیده است یا این؟ این یک نمره. نمره دوم؛ هنر تصویرگری، تو هنرمندانهتر به این مسئله پرداختی؟ جذاب است یعنی ده تا سؤال مهم را در این فیلم مستند یا فیلم سینمایی، یا فیلم کوتاهتان جواب دادید طوری که همه هم نشستند تا آخر نگاه میکنند و از وسط فیلم بلند نمیشوند. بدون این که احتیاجی به تخمه خوردن داشته باشند فیلم را چهارچشمی نگاه میکنند این هم نمره دوم که جذابیت هنر و تکنیک است. اما یک نمره دیگر هم باید داد و آن این که ته این فیلمی که ساختید مثلاً برای ازدواج مجدد یا ازدواج موقت به مردم چه پیامی دادی؟ یک مفهوم نجاتبخش اصلاحگرانه را ضایع کردی؟ تبدیل به یک پدیده زشت کردی؟ این کلید چهارتا قفل را باز میکرد، شما در یک قفلی انداختید که برای این کلید نبود. همین ازدواج موقت حرام میشود اگر آن آثار را داشته باشد چنان که در روایات ما برای بعضیها حرام شده است. کسانی که خانواده دائم دارند و مشکلی ندارند و این کار را میکنند. یا زنی که میخواهد با مردان متعدد باشد. پیامبر(ص) فرمود «ملعونٌ ملعونٌ ملعونٌ – سه بار فرمود – الذوّاقون و الذّواقات» مردان و زنانی که مدام میخواهند تجربههای جدید جنسی با افراد متعدد داشته باشند ولو قانونی، فرمود نفرین بر شما.
از آن طرف اگر جلوی ازدواج موقت را بطور کامل نگرفته بود در امّت اسلام، زنا و روابط نامشروع اتفاق نمیافتاد کلاً ممنوع میکند چون بعضیها سوء استفاده میکنند. خب باید جلوی سوء استفاده آن را بگیریم. نه جلوی اصل آن را. یکی طرفدار ازدواج موقت یا مجدد میشود یکی هم مخالف میشود! خب ازدواج مجدد و موقت نوع حلال دارد نوع حرام دارد. اگر دارید یک خانوادهای را متلاشی میکنید دارید به زن و بچهتان ظلم میکنید این برای تو حرام است ولو محضری هم انجام بدهی. از آن طرف برای هزاران هزار جوانی که فکر میکنند یا باید خانواده دائمی داشته باشند یا اگر نشد باید زنا کنند خب این برای آنهاست. تو اگر توانستی در یک هنر اسلامی همین مقوله ازدواج مجدد و ازدواج موقت را طوری بیان کنی که چه مشکلات اخلاقی، مشکلات اجتماعی، مشکلات عاطفی و مشکلات جنسی را حل میکند و کجا این مشکلات را اضافه میکند؟ هنر اسلامی در مقولات جنسی، آن هنری است که بتواند نشان بدهد هم عقده و محرومیت جنسی ما در اسلام نداریم هم فساد و انحراف جنسی نداریم حد متوسط داریم. ازدواج دائم و تکهمسری در اسلام اصل است. ازدواج مجدد و ازدواج موقت راه حلهای اصلی اسلامی نیست، پلههای اضطراری است. اگر از طریق ازدواج تکهمسری ثابت نمیتوانی یا شرایط و عرف و مسائل جامعه نیست یا مشکلات و نیازهای دیگری است مسائل دیگری است آن وقت به شرطها و شروطها. عدالت، اخلاق، رعایت حقوق همه. حالا اگر یک فیلمی آمد، سینمایی آمد این قضیه را نشان داد کلاً بد کرد و کلاً مفهوم ازدواج مجدد و موقت یا اصل ازدواج را یک مفهوم منفی نشان داد گفت اگر ازدواج نکنی راحتتری، چون از لحاظ جنسی توی خیابانها تأمین میشوی! از نظر اقتصادی هم مگر مرض داری که خرج یک خانواده را به عهده بگیری؟ دیوانهای؟ خودت باش راحت! یا در ذهن زن این بیاید که تو مریضی ازدواج کنی برای خودت قید و بند و محدودیت درست کنی؟ کدام محدودیتها انسانی است و کدام محدودیتها غیر انسانی است؟ همه محدودیتها مثل هم نیست. تربیت مردان که با زنانتان چگونه رفتار کنید؟ و چگونه نکنید؟ تربیت زن که با شوهرت چگونه رفتار کنی؟ والدین با فرزند، فرزند با والدین؟ اینها یک عالمه مفاهیم آموزشی اسلامی انسانی داریم و باید عاقلانه، مجتهدانه، اخلاقی، متفکرانه، متفقهانه، متشرعانه ادا بشود هم در مفهوم کم دارید، هر جا حوزههای علمیه حضور ندارند سکولاریزم حضور پیدا میکند. وقتی که علما حوزه علمیه در حوزه سینما و هنر آیات و روایات را درست طبقهبندی، تعریف و تفسیر نکرد و وارد این عرصه نشد آن عرصه را چه کسی پر میکند؟ آموزشهای سکولار. هرجا تو ضعیف عمل میکنی دشمن وارد صحنه میشود. هنوز به دوران ماقبل حکومت فکر میکنند در دوران شاه ماندند توجه ندارند که نظام اسلامی تشکیل شده است. فقه فردی و عبادی، اخلاق فردی و عبادی، اخلاق اجتماعی، سبک زندگی عمومی، بچههای خودمان، خودتان دارند به یک سبک دیگری بار میآیند چه نشستهاید مدام حرفهای کلی و تکراری میزنید؟ آنهایی که نیستند دانشگاه هنر ما مسئول هستند باید جواب بدهند، اینجا که شیرتویشیر است چه برسد به آنهایی که باید به اینها نظارت کند چه برسد به دانشکدههای هنر آن. در آخرت یقه همه اینها و ماها را میگیرند. دانشکدههای هنر و سینمایتان کلاً ترجمهخوانی شده است مدام ترجمه کن، حفظ کن، بخوان نمره بده! این مغزها تار عکنبوت بسته است در کدام دانشکده هنر، کدام استاد، کدام پایاننامهها مغزها دارد کار میکند، ترجمه، تقلید، تکرار.
این که در یک تفکر از جواز ارتداد، حق ارتداد، تحسین ارتداد، صحبت میشود و در یک تفکر از حرمت ارتداد صحبت میشود که ارتداد سقوط انسان است یا این مرز خودی و غیر خودی. مثلاً میگویند آقا در جوامع مذهبی، خودی و غیر خودی میکنند. ولی در جوامع ما چون حق و باطل و دین و کفر دیگر مهم نیست مرزبندی نباید بکنیم! جواب این است که نخیر، اتفاقاً شما بیشتر مرزبندی میکنید همه مرزبندی میکنند همه هم دوست دارند و هم دشمن دارند یک نفر در دنیا وجود ندارد که فقط دوست داشته باشد یا فقط دشمن داشته باشد اگر دارد نشان بدهید کو؟ حتی یک نفر، یک مورد وجود ندارد محال است که این فقط دشمن داشته باشد نه دوست؛ یا فقط دوست داشته باشد نه دشمن. فقط جاذبه نه دافعه؛ فقط دافعه نه جاذبه. چنین چیزی نیست. پس فرق در چیست؟ بنابراین مرز بین خودی و غیر خودی را همه دارند. اینها میگویند شما مرز خودی و غیر خودی گذاشتید؟ مرز خودی و غیر خودی را همه دارند محال است کسی باشد که مرز خودی و غیر خودی، بدون موضع له و علیه باشد. منتهی میدانید تفاوت در چیست؟ تفاوت در این است که در تفکر دینی میگویند مرز خودی و غیر خودی، مرز دوست و دشمن حق است حقیقت است، حقوق است، عدالت است، نه قوم و خویشی، نه جنسیت، نه طبقات و نه نژاد، و نه منافع، و نه قدرت، و نه ثروت، بر این اساس منافع دنیوی ما با کسی دوست و دشمن نمیشویم. بر اساس حق و حقیقت، توحید و عدالت. اما در این تفکر مادی معیار دوست و دشمن چیست؟ منافع. تو هم خودی و غیر خودی داری، منتهی تو بر اساس منافع خودت دوست و دشمنهایت را، خودی و غیر خودیهایت را تعریف میکنی. بنابراین که میگویند در تفکر دینی چون از نظر اینها حق هست، باطل هست، کافر هست، مومن دارند، مرزبندی میکنند، بشریت را به دو گروه خودی و غیر خودی تقسیم میکنند، خب این حرف که کلاهبرداری است همه شما این کار را کردید، همه بشریت را به دو دوسته خودی و غیر خودی تقسیم میکنند. هیچ کس نیست که همه را خودی بداند یا همه را غیر خودی بداند. منتهی بحث این است که معیار خودی و غیر خودی کردن چیست؟ در منطق انبیاء معیار حقیقت است و عدالت است. نه منافع من، نه نفسانیت من، من محور نیستم، خدا محور است، انسانیت محور است، اما در تفکر شما منافع خودتان محور است. شما دنیا را تقسیم کردید به دو، و یک اکثریتی که باید قربانی شما بشوند و الا دشمن هستند یک اقلیت هم که خودتان هستید، یک درصد و 99درصد! شما خودی و غیر خودیتان 1 درصد و 99درصد است، خودی و غیر خودی اسلامی بر اساس عدالت و حقیقت است. ببینید اینها مغالطههایی است که میکنند بله جوامع سنتی، عقیده محور بودند، مرز خودی و غیر خودی و حق و باطل داشتند و مرزبندی دینی داشتند ولی ما نه، نخیر اینطور نیست و این تقسیم که خدا محور است یا انسان؟ این تقسیم مادی و غربی است. این تقسیم غلطی است. این که شما اومانیستی یا مذهبی هستی؟ شما اومانیستی یا دئیستی؟ اومانیستی یا تئیستی؟ میخواهم بگویم خدا را محور قرار میدهید یا انسان را محور قرار میدهید؟ ما این تقسیمات را نداریم که شما خداپرستی یا انسانپرستی و خودپرستیی؟! اصلاً انسانیت انسان در ذیل خداپرستی و توحید تحقق پیدا میکند و معنادار میشود.
سؤال: در فعالیت فرهنگی به چه ابعادی باید اندیشید؟
جواب استاد: یک بُعد عقلانیت است. خدای اسلام دوستدار علم است و دوستداران علم را دوست دارد این یک اصل مهمی است. خدای کلیسا اینطور نیست. خدایان هندوئیزم را این چیزها را از شما نخواستند. خدای عرفانهای زمینی و غیر زمینی دنبال این چیزها خیلی نبودند خیلی از خدا و خدایان هستند که دلشان میخواهد بشر هرچه احمقتر و نادانتر باشد! ولی خدای اسلام: «ألا إنَّ اللّه َ یُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ» خدا دوستتان دارد ای آنهایی که در جستجوی علم هستید دنبال دانستن هستید، دوستتان دارد. یعنی به دنبال حقیقت بودن، به دنبال دانستن دویدن، نوعی به دنبال خدا دویدن و رفتن است. پس شما در فعالیتهای فرهنگیتان حتماً یک بُعد باید به بُعد علم و عقلانیت مخاطب توجه داشته باشید. دین عوامپسند نه. در عرصه نظر و عمل هم اینطور است. در این باب یک روایت دیگر بخوانم: «إِنَّ اَلْأَحْمَقَ یُصِیبُ بِحُمْقِهِ أَعْظَمَ مِنْ فُجُورِ اَلْفَاجِرِ...» فرمودند گاهی احمقها از فاسدها خطرناکترند، گاهی بچه مذهبی احمق، فاسق هم نیست باتقوا هم هست چون احمق را جلوی فاسق میگذارند – این روایت معنی دارد – معنی این روایت این است که یک طرف احمق است اما بچه مسلمان است عادل هم هست باتقوا هم هست نمازشب هم میخواند ولی احمق است. یک طرف فاسق است، نه اهل نماز است نه اهل دین و عبادت است ولی هوشیار و زرنگ است. فرمودند فاسد و فاسق و انسان فاجر چقدر ضربه میزند؟ گاهی یک بچه مذهبی احمق بیشتر از او ضربه میزند. بنابراین شعور دینی در فعالیت فرهنگی خیلی باید روشن باشد. شما هرچه به مخاطب میگویید باید استدلال دینی او، استدلال دینی یعنی عقلی و نقلی، استدلال او را باید بتوانید همراه کنید. فرمودند: «إِنَّ اَلْأَحْمَقَ یُصِیبُ بِحُمْقِهِ أَعْظَمَ مِنْ فُجُورِ اَلْفَاجِرِ...» گاهی یک احمق با حماقت خود بیشتر از یک فاسق فاسد با فساد خود ضربه و صدمه میزند «... إِنَّمَا یَرْتَفِعُ اَلْعِبَادُ غَداً فِی اَلدَّرَجَاتِ وَ یَنَالُونَ اَلزُّلْفَى مِنْ رَبِّهِمْ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ.» فرمودند فکر نکنید هرکس در دنیا بیشتر و بلندتر داد میکشد روز قیامت هم به خدا نزدیکتر است! – خیلی این تعابیر عجیب است – فرمودند روز قیامت، کسانی به خدا نزدیکترند «یَنَالُونَ اَلزُّلْفَى مِنْ رَبِّهِمْ» به خدا نزدیکترند و «یَرْتَفِعُ اَلْعِبَادُ غَداً فِی اَلدَّرَجَاتِ» درجاتشان عالیتر است که خدا به مراتب عقل اینها نگاه میکند. دین هر کس در حد عقل اوست، دین هرکس با میزان عقلانیت او نسبت دارد. عقل که میگویند منظور عقل صرفاً این عقلی که سودمحور است و چرتکه میاندازد که میگوید در کدام کار بروم؟ چقدر بگیرم که به نفعم باشد این نیست،گفتیم این نفسانیت است این عقلانیت نیست چون این مقدار عقل را همه حیوانات هم دارند. شما یک موش را ول کن توی این لابیرنتهای آزمایشگاه در آن دستگاهها، چهار بار آن را شرطی کن خودش کمکم میفهمد که چه کار کند بیشتر به نفع اوست؟ غذا بیشتر گیرش میآید و مثلاً کمتر کتک میخورد! اسم این عقل نیست. عقلانیت، فرمودند در قیامت، بندگان خدا ردهشان بالاتر میرود و به خدا نزدیکتر میشوند «عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» میزان عقلانیت و معرفت دینیشان چقدر است. چقدر شعور دارند که البته به آن شعور باید التزام عملی داشته باشد و الا شما پروفسور و فوق آیتالله، آیتالله العظمی باش اما دین عملی نداشته باشی به دردتان نمیخورد مثل همه محفوظاتی است که امثال بنده داریم. پس یک بُعد آن عقل است. - خب دوتا روایات دیگر را بخوانم یا به سؤالات جواب بدهم؟ چون فرمودند ده دقیقه بیشتر وقت نیست – چون جواب بعضی از این سؤالاتتان در این روایات است.
خب این روایت دیگر را ببینید، این روایت بطور خاص به شما برمیگردد به کسانی که به اصطلاح فعالیت فرهنگی میکنند یعنی به بنده که طلبه هستم، به شما که دارید کار فرهنگی میکنید. این به ماها خیلی مربوط است. این روایت را یادداشت بفرمایید. در «امالی» شیخ صدوق آمده است: «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا، وَ احْفَظُوا ألْسِنَتَکُمْ وَ کُفُّوها عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبیحِ الْقَوْلِ» این روایت در چند سطح قابل تعریف است. یک بخش بخش اخلاق شخصی است جدا از این که شما دارید کار فرهنگی میکنید اخلاق شخصی، در اخلاق شخصی میگویند درست صحبت کن، مثل آدم صحبت کن، حرف خوب بزن و خوب حرف بزن. هر دویش. هم حرف درست بزن و هم درست حرف بزن. «احْفَظُوا ألْسِنَتَکُمْ» مراقبت از زبان، که با این زبان پدر هزار نفر را میشود درآورد، خیانت کرد. به نظرم هیچ تیکه گوشتی، هیچ جسمی و هیچ جرمی وجود ندارد که بتواند این جور تخریب کند یا جهان را آباد کند (زبان). زبان میتواند خانوادهها متلاشی کند، جنگها درست کند، خونریزی، قتل، خیانت و زبان میتواند یک جامعه را اصلاح کند و مسیر آن را تغییر دهد. این زبان چیز عجیبی است. فرمود مراقب زبانهایتان باشید چه باید گفت و چه نباید گفت؟ «کُفُّوها عَنِ الْفُضُولِ» از زیادهگویی و حرفهای بیخودی و مفت منصرف بشوید «وَ قَبیحِ الْقَوْل»ِ حرف زشت نزنید. خب این یک بُعد اخلاق فردی دارد که همه ما باید رعایت بکنیم. البته بنده گاهی رعایت نمیکنم. بستگی دارد که حالم چطوری باشد!
اما این بُعدی که من الآن دارم برای شما میخوانم این بُعد فعالیت فرهنگی به آن توجه کنید یک ترجمه فرهنگی، حالا مخاطب این روایت را تشکیلات فرهنگی قرار بدهید ببینید از این روایت چه میفهمید؟ یعنی سخنگویان یک دین، یک نهاد تبلیغاتی – رسانهای، یک تشکیلاتی، تأسیساتی، مثلاً حوزه علمیه، دانشگاههای فرهنگی، رسانههای ما، تریبونهای ما،اینها خودشان را مخاطب قرار بدهند. حالا ببینیم این روایت چطوری معنی میدهد؟ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا، یعنی نهاد تبلیغاتی فرهنگی دینی و رسانهای ما باید ادبیاتشان حسابشده باشد. تو نگویی که ما داریم حرف حق میزنیم دیگر مهم نیست با چه ادبیاتی؟ نخیر، مهم است. قُولُوا حُسْنا هم به معنی حرف خوب و درست زدن است و هم به معنی درست و خوب حرف زدن است. یعنی هم محتوا و هم قالب و روش، هر دو باید حسابشده و فکر شده باشد. ببینید یک محتوای عالی را با یک ظرف عالی آلوده میکنید یعنی یک معنای عالی را با یک لفظ کثیف آلودهاش میکنید شما بهترین خوراک را در یک ظرف کثیف بریز، خرابش کردید یا در یک سطلی که توی آن زباله بوده زبالههایش را خالی کردند، شما بیا بهترین عسل را توی ظرف زباله یا در یک جاسیگاری بریز که ته آن سیگار بوده و کثیف بوده بهترین عسل را آنجا بریز و جلوی مهمان بیاور، آن را ضایع کردی کسی به آن دهن نمیزند. عکس آن هم میشود. در عکس آن بیشتر جا میافتد کاری که الآن رسانههای دنیا دارند میکنند. در ظرف تمیز و بهداشتی ظاهراً بستهبندی جذاب، ولی سمّ و زهر به تو میدهند. اهل بیت(ع) از ما خواستند که هم در محتوا و هم در قالب تمیز کار کنیم. الفاظ خوب، معانی خوب، محتوای درست، روش درست. قالب و فرم، و محتوا و مضمون هر دو مهم هستند. نگو کلمات مهم نیستند که از چه کلماتی استفاده میکنیم؟ نخیر، کلمات هرچه هنرمندانهتر و شاعرانهتر. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، حضرت فاطمه(س) و امیرالمؤمنین(ع) زیباترین بیان و قلم و سخنرانیها را داشتند. همینطوری کلمات را نمیپراندند. زیباترین کلمات را استفاده میکردند. ما و شما چون ادبیات عرب نمیدانیم خیلی نمیفهمیم. اینها که متخصصان درجه اول ادبیات عرب هستند آنها میگویند این کلمات – اصلاً میگویند با محتوای آن مخالفیم شیعه علی و فاطمه هم نیستیم – ولی از این زیباتر نمیشود صحبت کرد. پس یکی این. «وَ احْفَظُوا ألْسِنَتَکُمْ» نهادهای فرهنگی و تبلیغاتی و رسانههای ما باید بداند که چه نباید گفت. «احْفَظُوا ألْسِنَتَکُمْ» همه ما باید اینطور باشیم. پس 1) «قُولُوا حُسْنا» بدانیم چه باید گفت و چگونه باید گفت؟ 2) «احْفَظُوا ألْسِنَتَکُمْ» بدانیم چه نباید گفت؟ و چگونه نباید گفت؟
«وَ کُفُّوها عَنِ الْفُضُولِ» اینطوری نیست که هرچه پراندی، پراندی! حرف اضافه موقوف! این را باید به ما آموزش بدهند، اگر کسی دارد راجع به خودش حرف میزند تازه آن را هم گفتند اخلاق شخصی، گفتند حرف مفت خیلی نزنید. اما کسی که دارد به نام دین، و نهادی که دارد به نام دین حرف میزند او باید قطعاً به این توجه کند «وَ کُفُّوها عَنِ الْفُضُولِ» یعنی به نام مذهب حرف مفت نپران. حرفهایی که استدلال ندارد پایه ندارد، حرفهایی که فکر شده و حساب شده نیست، اینها چیست که مینویسی و میگویی؟ میدانید این یعنی چه؟ یعنی 60 درصد کتابهای ما باید جمع شود! نویسندهها به اسم مذهب حرف مفت میزنند! بعضی از این کتابها را وقتی آدم و یک بچه معمولی میخواند تازه بیدینیاش گل میکند میگوید اینها چیه؟ بچه مذهبی معمولی بوده، بعد دوتا کتاب به اسم کتاب مذهبی به او دادند بخواند هرچه خوانده و جلوتر رفته بیشتر شک کرده است! چه کسی باید حرف بزند؟ چه زمانی؟ کجا؟ چگونه؟ چه بگویی و چه نگویی، به چه کسی چه بگویی و به چه کسی چه نگویی؟ چطوری بگویی؟ چطوری نگویی؟ سطح مخاطب و نوع حرف زدن. تازه این بر این فرض است که خودمان همه چیز را میدانیم. «وَ قَبیحِ الْقَوْلِ» فرمودند زشت صحبت نکنید. اگر کسانی به نام مذهب از ادبیات زننده استفاده میکنند طبق این روایت فعل حرام انجام میدهند یعنی اگر شما مقالهای نوشت، فیلمی ساختی، منبری رفتی، کتابی نوشتی، برنامه مذهبیای گذاشتی، که وقتی بیرون میآید مخاطب شما حالش از مذهب و مذهبی بهم خورده است «قَبیحِ الْقَوْلِ» ما به مذهب خیانت کردهایم. فرمودند زشت سخن نگویید، نه به نام مذهب، نه به نام فرد مذهبی در زندگی شخصیتان.
روایت دیگر از امام هادی(ع) که این روایت از ائمه دیگر هم نقل شده است. این یک اصل کلی برای کل فعالیتهای فرهنگی و سبک زندگی ما است. امام هادی(ع) به شیعیانشان فرمودند: «اتقواالله» خدامحور باشید «وَکُونُوا لَنَا زَیناً ولا تَکُونوا لَنَا شَیناً» نفرتانگیز نباشید. ببینید هر چیزی که به لحاظ نظری و عملی نفرتانگیز است یعنی مردم غیر مسلمان و غیر شیعه را از ما و شما متنفر میکند این خیانت به شیعه است. این یک اصل کلی است که امام هادی(ع) فرمودند. فرمودند به شما بگویم در فعالیتهای فرهنگی و حتی در سبک زندگی شخصی، بگویم چگونه زندگی کنید و چگونه نکنید؟ چگونه سخن بگویید و چه نگویید؟ چگونه لباس بپوشید و چگونه نپوشید؟ چگونه فعالیت فرهنگی بکنید و چگونه نکنید؟ چگونه حکومت کنید و چگونه نکنید؟ اگر «زین» زینت ما هستید و مایه آبروی شیعه میشوید زیبا هستید، «زین» یعنی زیبا. اگر زیبایید شیعهاید، اگر «شِیْن» هستید یعنی مردم وقتی تو را نگاه میکنند بگویند اگر این فرد مسلمان است و اگر این جامعه شیعه است و اگر این حکومت مدیریت اسلامی است پس ما حالمان از تشیع و اسلام و مذهب بهم خورد! این یعنی همان کاری که امام هادی(ع) فرمود مراقب باشید که نشود. اصل حاکم بر فعالیتهای رسانهای و تبلیغاتی. «جُرُّوا إِلَیْنا کُلَّ مَوَدَّة...» این را بنویسید. من پیشنهاد میکنم این جمله را سر درِ هر تشکیلاتی که هستید این را برای خودتان بگذارید. جلوی چشمتان باشد. «جُرُّوا إِلَیْنا کُلَّ مَوَدَّة...» یعنی چه؟ همه عشقها و دوستیها را به سوی ما جلب و جذب کنید سرتاسر جاذبه باشید. «جُرُّوا» یعنی بکشید «إلَیْنا» به سوی ما «کُلَّ مَوَدّه» کل عشق جهانی را، نه نفرتانگیزی. «وَ ادْفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبیح،» هر زشتی و پلیدی نظری و عملی را از ما دور کنید. نگذارید هیچ چیز نفرتانگیزی به ما بچسبد و به ما نسبت بدهند به لحاظ نظری و عملی، هر چه که در ذهن بشریت، در فطرت بشر، زشت و نفرتانگیز است نگذارید به ما بچسبد از ما دور کنید. این اصل حاکم است. اگر همین یک قانون را داشته باشیم، رسانه ما، حوزه ما، دانشگاه ما، فعالیتهای نهادهای فرهنگی و تبلیغاتی ما،مسئلهشان حل است. «کل موَدة» منظور عوامزدگی و عوامفریبی نیست بلکه رعایت ذوق مخاطب و سطح درک مخاطب است.
عرضم را ختم میکنم. این روایت را یک بار دیگر عرض کنم: «اتقوا الله» خدامحور باشید و «کونوا زیناً» زیبا باشید، گذاب باشید، برای ما مایه زینت باشید، «ولا تکونوا شیناً» نفرتانگیز و حال بهمزن نباشید، کاری نکنید که شما را میبینند حالشان از ما بهم بخورد، از قیافهتان، اداهایتان، طرز حرف زدنتان، طرز راه رفتنتان، طرز غذا خوردنتان، طرز زندگیتان در دنیا نفرت ایجاد نشود بلکه بگویند چقدر اینها زیبا هستند، چقدر حرفها و کارهایشان زیباست، «جُرُّوا إِلَیْنا کُلَّ مَوَدَّة» همه عشقها و محبتها را به سمت ما جذب کنید چون هیچ چیز زشتی در ما وجود ندارد. «وَ ادْفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبیح،» هر چیز پلشت و پلید و زشت را از ما و از خودتان دور کنید که این را به ما ننویسند. یعنی اسلام، محض زیبایی است هر چیز زشتی اسلامی نیست. زشت، اسلامی نیست چون اسلام زیباست. اگر شیعه این شد، آن وقت آن تعبیری که ابنعباس می گوید در آیهای که خداوند فرمود «و السّابِقُونَ السابِقُونَ * أُولئکَ المُقَرَّبُونَ» ابنعباس میگوید پیامبر اکرم(ص) فرمودند که «فقال: قالَ لی جَبرَئیلُ» جبرئیل به من گفت «ذاکَ عَلِیٌّ و شِیعَتُهُ،» این هُمُ السابِقونَ که قرآن میگوید إلَى الجَنَّةِ المُقَرَّبُونَ مِنَ اللّه ِ بکَرامَتِهِ لَهُم. رستگارانند و جلوتر از همه هستند اینها علی و شیعه علی هستند «إلَى الجَنَّةِ» آنها جلوتر از همه به بهشت میشتابند «المُقَرَّبُونَ مِنَ اللّه ِ بکَرامَتِهِ لَهُم» به خداوند از همه نزدیکترند، کرامت الهی دارند ولی شیعه کیست؟ اینها خصوصیات شیعه است. ما فکر میکنیم هرکس زیارت امام رضا(ع) میرود و السلام علیک یا سیدالشهداء میگوید این دیگر شیعه است. این را بدانید ما شیعه نیستیم بلکه محبّ اهل بیت(ع) هستیم. شیعه کمترین نقطه سیاه در زندگیاش نیست. ما شیعه نیستیم ما محبّ اهل بیت هستیم. البته محبّت اهل بیت(ع) بزرگترین افتخار است. ولی ما هنوز شیعه نیستیم شیعه که شدیم آن وقت همان است که پیامبر(ص) فرمود: «شیعته علی هم الفائزون یوم القیامه» روز قیامت برندگان واقعی آنها هستند. همانهایی هستند که پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «تَرِدُ شِیعَتُکَ یَومَ القِیامَةِ رِواءً غَیرَ عِطاشٍ، و یَرِدُ عَدُوُّکُ عِطاشا یَستَسقُونَ فَلا یُسقَونَ.» آن روز قیامت که همه بیچاره و تشنهاند شیعیان تو سیراب هستند، و دشمنان تو همه تشنه و عطشناک هستند، آنها مدام آب میطلبند ولی آبی به آنها داده نخواهد شد. شیعیان تو سیراب هستند.
این سبک زندگی که میگویند همین سبک زندگی شیعی است. اینها من فکر میکنم اگر مد نظر باشد انشاءالله هم در کارمان موفق هستیم هم در زندگیمان. سؤالات شما را من میبرم با دقت میخوانم و انشاءالله در فرصت دیگری در خدمت شما هستم. متشکرم.
هشتگهای موضوعی